مرحوم حاج آقا مجتهدی می فرمودند:
آقای آخوند (ملاعلی همدانی) ، از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند.
آقای نخودکی گفت: مــرنــــج و مــرنجـــان!
آقای آخوند گفت: مرنجان را فهمیدم، یعنی کسی را اذیــت نکنم.
ولی مرنـج یعنی چی!؟!
چه طور می توانم ناراحت نشوم!؟!
مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور میتوانم نرنجم؟!
آقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی؛
اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی .
... همچنین عارف کامل، مرحوم آقای حاج اسماعیل دولابی نیز فرمود:
« خلاصه و لبّ اخلاق در دو کلمه است : مرنج و مرنجان »
بسم رب المهدی(عج)
خیلی از ما عادت کرده ایم که بگوییم منتظریم، بعد از هر صلواتمان بگوییم "وعجل الفرجهم"
یا اینکه بعد از هر نماز دعای فرج بخوانیم حتی از روی عادت برای سلامتی آقا نذر می کنیم،
آری به نبودنش به نیامدنش به انتظارمان عادت کرده ایم، اومنتظر است که مابرگردیم،
مائیم که درغیبت کبری ماند ه ایم...
می خواهم تورا ببینم آرزوی بزرگی است می دانم، می خواهم یک سرزنش از نگاه تو باشم
یا یک لبخند از بهشت تو...
چه روزهاکه منتظر طوفان نوح بوده ام، منتظر زلزله ای که بیاید و ویرانم کند منتظربارانی که مرابشوید ،
چه شبها که در دیوان حافظ به دنبال کسی میگردم که مرا تا دروازه های قیامت ببرد.
می ترسم می ترسم دنیا به پایان بیاید ومن حتی در گوشه چشم تو هم جایی نداشته باشم می دانم
که می آیی ودر بی طاقت ترین جمعه سال، باشمشیری که بوی ذوالفقار می دهد، وعبایی که شبیه تنهایی
پیامبر است باید برخیزم باید برخیزم و خودم را از سیاهی بتکانم...
التماس دعا...